••• آسمانه

♥ مطالب ادبی .!.!.!.!. مطالب مذهبی ♥

شاهزاده خانم های ایرانی

پـريســاتـيـس ( پروشات ) : ژنرال ارتش هخامنشي

پريساتيس به معنی : مثل پـري 


همسر داريوش دوم و مادر فرمانده امستريس و اردشير دوم
پريساتيس  سرداري لايق و با کفايت بود و اولين کسي بود که در ايران يک واحد سپاهي از زنها به وجود آورد و به آنها لباس نظامي پوشاند . اولين زني که در جنگ سوار برارابه جنگي ا يراني باکمان تير اندازي ميکرد .  اولين زني که براي سرش 50 تالان جايزه تعيين شده بود .در جنگ نهايي عليه سوکديانوس که به فرماندهي شخص پريساتيس و در آپاديس (حوالي اصفهان)شکل گرفت باتدبير بالاي اين زن به نفع او به پايان رسيد . آخوس  ( داريوش دوم ) همسر پريساتيس بعدازاين جنگ پادشاه ايران شد اين در حالي بودکه تمام امور مملکت در واقع توسط پريساتيس اداره ميشد و در واقع امر ، پريساتيس به پادشاهي رسيد . در مورد فرزندان داريوش دوم (‌اخوس ) و پريساتيس  تنها از هفت تن از آنها نام مي برد كه دو تن از آنها در تاريخ معروف هستند: ‌اردشير دوم و كوروش صغير

 

+ نوشته شده در چهار شنبه 12 شهريور 1399برچسب:شاهزاده,ایرانی,خانم,پریساتیس,مثل پری,همسر داریوش دوم,نظامی, ساعت 15:14 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ فِي كَلَامٍ آخَرَ لَهُ يَجْرِي هَذَا الْمَجْرَى: فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ- فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ- وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ- فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ- وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً- وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ- وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ- وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ- فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ- وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ- عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ- إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍّ- وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ- لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ- وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ

 و درود خدا بر او، فرمود: (و همانند حکمت گذشته، سخن ديگری از امام نقل شد) گروهی، منکر را با دست و زبان و قلب انکار می‌کنند، آنان تمامی خصلت‌های نيکو را در خود
گرد آورده‌اند. گروهی ديگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرده، امّا دست به کاری نمی‌برند، پس چنين کسی دو خصلت از خصلت‌های نيکو را گرفته و ديگری را تباه کرده است. و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده، و با دست و زبان خويش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شريف‌تر است تباه ساخته‌اند و يک خصلت را به دست آورده‌اند. و بعضی ديگر منکر را با زبان و قل و دست رها ساخته‌اند که چنين کسی از آنان، مرده‌ای ميان زندگان است. 
و تمام کارهای نيکو، و جهاد در راه خدا، برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره‌ای بر دريای موّاج و پهناور است، و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزديک می‌کنند، و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اينها برتر، سخن حق در پيش روی حاکمی ستمکار است.
(اخلاقی، اجتماعی، سياسی)
 
 
 
 
 
 
 


وَ عَنْ أَبِي جُحَيْفَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَقُولُ: أَوَّلُ مَا تُغْلَبُونَ عَلَيْهِ مِنَ الْجِهَادِ- الْجِهَادُ بِأَيْدِيكُمْ ثُمَّ بِأَلْسِنَتِكُمْ ثُمَّ بِقُلُوبِكُمْ- فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْ بِقَلْبِهِ مَعْرُوفاً وَ لَمْ يُنْكِرْ مُنْكَراً- قُلِبَ فَجُعِلَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَهُ وَ أَسْفَلُهُ أَعْلَاهُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: (از ابی جحيفه نقل شد، گفت از امير مؤمنان شنيدم که فرمود عليهم السّلام) اوّلين مرحله از جهاد که در آن باز می‌مانيد، جهاد با دستانتان، سپس جهاد با زبان، و آنگاه جهاد با قلب‌هايتان می‌باشد، پس کسی که با قلب، معروفی را ستايش نکند، و منکری را انکار نکند، قلبش واژگون گشته، بالای آن پايين، و پايين قلب او بالا قرار خواهد گرفت.
(سياسی، نظامی، اخلاقی)

 

 

 

 


مدفن شاعران و نویسندگان ایرانی در خارج از کشور

 سنگ‌ها بر گور‌ها می‌مانند. چند سال؟ به عوامل متعددی بستگی دارد، وگرنه که زمان می‌گذرد و سنگ‌ها را هم از روی گور‌ها برمی‌دارد و با خود می‌برد. سنگ‌هایی، اما بر گور‌ها می‌مانند؛ نه یک دهه و دو دهه و چند دهه، که قرن‌ها می‌مانند و می‌شوند بخشی از فرهنگ یک ملت. کشورگشایی‌ها، بازی‌های سیاستمداران و... مرز‌های کشور‌ها را در طول تاریخ بار‌ها و بار‌ها جابه‌جا کرده است.

سنگی بر گوری

آن‌قدر که حالا بسیارند نویسندگان و شاعران بزرگی که روزگاری در محدوده سرزمینی ایران می‌زیسته‌اند، به زبان فارسی شعر و داستان و تاریخ نوشته‌اند، اما حالا سنگی که روی گورشان قرار گرفته و مدفن آن‌ها را نشان می‌دهد، جایی خارج از مرز‌های ایران امروزی قرار گرفته است. به بهانه هفته بزرگداشت مولانا که امروز همزمان با سالمرگش در کشور ترکیه و شهر قونیه که مدفن اوست برگزار می‌شود، رفتیم سراغ نام‌های بزرگی که حالا خارج از مرز‌های ایرانند، اما همیشه جان ایران خواهند بود.

تولد در بلخ، مقبره در قونیه

سنگی بر گوری

مولانا از شاعران و عارفان بزرگ ایرانی همان‌طور که گفتیم در قونیه به خاک سپرده شده و هر سال هم این شهر کوچک به بهانه وجود مقبره مولانا گردشگران بسیاری را به خود جلب می‌کند. مولانا معروف‌ترین شاعر ایرانی است که خارج از مرز‌های ایران به خاک سپرده شده است. او متولد بلخ است، شهری در افغانستان امروزی. هنوز هم ویرانه‌هایی از خانه پدری مولانا در این شهر قرار دارد.

پدرش سلطان العلما احتمالا در سال ۶۱۰ و همزمان با هجوم چنگیز خان مغول از بلخ کوچ می‌کند. سپس با دعوت علاءالدین کیقباد سلجوقی به قونیه رهسپار می‌شود و تا اواخر عمر همان‌جا ماندگار می‌شود. مولانا هم در تا پایان عمر خود در این شهر زندگی می‌کند و مجالس وعظ و کلاس‌های درس خود را همانجا برگزار می‌کرده است، اشعارش را هم همان جا می‌سراید، همان جا با شمس تبریزی آشنا می‌شود و زندگی‌اش دستخوش تحولات بسیار. مثنوی معنوی و مجموعه غزلیاتش هم شهرت جهانی دارند. حالا بسیاری در سه کشور امروزی یعنی ایران و افغانستان و ترکیه بر سر تصاحب مولانا درگیری دارند و او را متعلق به خود می‌دانند، اما مولانا در جغرافیایی به دنیا آمده که جزو خاک ایران بوده و این واقعیت قابل کتمان نیست.


راوی بردار کردن حسنک

سنگی بر گوری

تاریخ بیهقی را که به خاطر دارید؟ هر قدر هم نخوانده باشیدش ماجرای تاثیرگذار «روایت بر دار کردن حسنک وزیر» را به خاطر خواهید داشت. جناب ابوالفضل بیهقی سال ۳۷۰ در روستای حارث‌آباد بیهق در نزدیکی سبزوار خودمان به دنیا آمده و سال ۴۵۶ هم در غزنین درگذشته است. او مورخ و نویسنده معروف ایرانی در دربار غزنوی است و کتاب معروفش یعنی همان تاریخ بیهقی مهم‌ترین منبع تاریخی در مورد دوران غزنوی است.

این مورخ در روزگار عبدالرشید غزنوی، هفتمین امیر غزنوی، بیهقی به بالاترین مقام در دیوان، صاحب دیوان رسالت رسید. در همین دوران گرفتار تهمت و کین بداندیشان شد. امیربدگمان او را از کار برکنار کرد و به زندان انداخت، بعد از قتل امیر هم باز او به زندان افتاد سپس در ۴۳ سالگی نگارش کتاب سی جلدی تاریخ بیهقی را آغاز کرد. از این کتاب تنها شش جلد مانده‌است. جلد نخست موجود نیز از میانه آغاز می‌شود.

بیهقی ۸۵ سال زیست و در سال ۴۵۶ در گذشت و به این ترتیب ۱۹ سال پس از اتمام تاریخ خویش زنده بوده و هرگاه به اطلاعات تازه‌ای در زمینه کار خود دسترسی می‌یافته، آن را به متن کتاب می‌افزوده‌است.


جان به در بردن مقبره پیر هرات

سنگی بر گوری

خواجه عبدا... انصاری را با مناجات‌نامه‌اش می‌شناسیم. او سال ۳۸۵ در شهر هرات واقع در افغانستان امروزی به دنیا آمد و ۴۷۶ هم در همین شهر درگذشت. مقبره او اکنون در افغانستان بسیار مورد توجه مردم است و البته به سبب نگارش مناجات‌نامه توانسته از تخریب‌های طالبان جان سالم به در ببرد و هنوز سرپا باشد.

او را به عنوان مفسر قرآن، محدث، اهل فن جدل و استاد اخلاق هم می‌شناخته‌اند، اما عمده شهرتش به خاطر فن سخنوری، اشعار و متون نغز و بی‌مانندش، به‌خصوص در مدح و ثنای خداوند به زبان‌های عربی و فارسی بوده‌است. از رسائل منثور او که به نثر مسجع نوشته مناجات‌نامه، نصایح، زادالعارفین، کنزالسالکین، قلندرنامه، محبت‌نامه، هفت‌حصار، رساله دل و جان، رساله واردات و الهی‌نامه را می‌توان نام برد.


زندانی دره یمگان

سنگی بر گوری

در دره قبادیان از توابع بلخ متولد شد و در یمگان از توابع بدخشان درگذشت که محل تولد و مرگ او هر دو در افغانستان امروزی واقع شده‌اند. به ناصرخسرو مشهور است، مردی بزرگ و ادیب که از شاعران بزرگ زبان فارسی محسوب می‌شود، همچنین فیلسوف و حکیم و جهانگرد است.

در برخی منابع آمده حافظ کل قرآن بوده و طی از سر گذراندن تحولات روحی خاصی دربار را رها کرده و از مشاغل حکومتی کناره‌گیری می‌کند. همین موضوع هم سال‌ها تبعید در دره یمگان را برایش رقم می‌زند.

گفتیم ناصرخسرو جهانگرد هم بوده است. سفرنامه معروفش را که به خاطر دارید؟ اگر نخوانده باشید هم حتما نامش را شنیده‌اید. دیوان قصایدش هم در بردارنده اشعاری است که نشان می‌دهد او بر اغلب علوم عقلی و نقلی زمان خود از قبیل فلسفه، حساب، طب، موسیقی، نجوم و کلام احاطه کامل داشته است.


دو چشم عرفان

سنگی بر گوری

ابوالمجد بن آدم سنایی، معروف به حکیم سنایی از شاعران نامی در قصیده‌گویی و مثنوی سرایی در زبان فارسی است. همان کسی که مولانا به او لقب دو چشم عرفان را می‌دهد.

سنایی در غزنی به دنیا آمد. در جوانی به سفر روی آورد و از شهر‌های بلخ، سرخس، هرات و نیشابور دیدن کرد. وی در میانسالی به غزنی بازگشت و تا پایان عمر در این شهر باقی ماند. سنایی برای نخستین بار توانست مفاهیم و مضامین بلند عرفانی و اخلاقی را به شعر فارسی وارد کند و به این دلیل بر مولانا نیز تاثیر داشت. آرامگاه سنایی در غرب شهر غزنی قرار دارد. بنای این مقبره قدمتی ۵۰ ساله دارد و ارزش معماری و هنری ندارد.


انوری و دیگران در افغانستان

سنگی بر گوری

انوری از استادان مسلم قصیده سرایی در شعر فارسی متولد روستای ابیورد در خراسان بوده است. این شاعر حالا چند قبر دارد؛ یکی در مقبره الشعرای تبریز و دیگری در بلخ. ضمن این که در برخی تذکره‌ها هم آمده که مقبره‌اش در نیشابور است. در هر صورت می‌دانیم انوری یک قبر در بلخ دارد و یک قبر هم در مقبره الشعرا. عنصری بلخی، منوچهری دامغانی، مسعود سعد سلمان، جامی و ابوالقاسم هجویری هم دیگر مشاهیر ادبیات کلاسیک ایران هستند که حالا مقبره شان خارج از مرز‌های ایران واقع شده است.


پدر شعر فارسی در تاجیکستان

سنگی بر گوری

رودکی نخستین شاعری است که به زبان فارسی شعر گفته و از این رو به پدر شعر فارسی معروف است. رودکی را همچنین مبتکر قالب شعری رباعی می‌دانند. مقبره پدر شعر فارسی در روستای زادگاهش «پنج رود» در شمال تاجیکستان قرار دارد. مزار رودکی تا سال ۱۹۵۸ میلادی ناشناخته بود. در این سال صدرالدین عینی و پروفسور روس میخائیل گراسیمف توانستند محل مزار را پیدا کنند. از سال ۲۰۰۲ هر ساله ۲۲ سپتامبر، روز رودکی مراسم گرامیداشت این شاعر در آرامگاهش برگزار می‌شود.


داستان‌سرایی شاعرانه

سنگی بر گوری

جمال‌الدین ابومحمد متخلص به نظامی، به پیشوای داستان سرایی شناخته می‌شود. مهم‌ترین اثر نظامی خمسه یا پنج گنج است که شاهکاری در داستان سرایی ایرانی محسوب می‌شود. مقبره نظامی در شهر گنجه آذربایجان قرار دارد.
متاسفانه در این بنا به‌جز چند ردیف کاشی که ابیاتی از نظامی روی آن نگاشته شده، اثری از معماری ایرانی وجود ندارد. جمهوری آذربایجان چند سالی است قصد تحریف هویت نظامی را دارد و وی را شاعر بزرگ آذربایجانی لقب داده است. این در حالی است که نظامی تمام اشعارش به زبان فارسی بوده و طبق منابع حتی به زبان ترکی صحبت نمی‌کرده است.


شاعر عارف در ترکمنستان

سنگی بر گوری

ابوسعید فضل‌ا...، مشهور به ابوسعید ابوالخیر از عارفان و شاعران خاص ایرانی است. نام او به دلیل مقام و منزلت بالایی که در عرفان کسب کرده بود، در کنار حلاج، بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی قرار می‌گیرد.

آرامگاه ابوسعید ابوالخیر در حومه شهرک مهنه، در ۱۳۰ کیلومتری جنوب شرقی ترکمنستان و در نزدیکی مرز ایران قرار گرفته است. مزار ابوسعید ابوالخیر به‌عنوان یکی از زیارتگاه‌های مهم ترکمنستان شناخته می‌شود و روزانه بازدیدکنندگان بسیاری را پذیراست.

از آن‌ها چه می‌دانیم؟

در میان این نام‌های کنار هم چیده شده که هر کدام به یک سنگ قبر و چندین و چند کتاب ماندگار تعلق دارند، بخش‌های بزرگی از فرهنگ ایران نهفته است؛ فرهنگی که ما مردمان این روزگار چندان نمی‌شناسیمش. شناخت بخش گسترده جامعه از مولوی به اندازه رمان ملت عشق الیف شافاک است و سهمش یک خیابان قدیمی در تهران و احتمالا هم شهر‌های دیگر. سنایی که بزرگ عرفان ایرانی است سرنوشت مشابهی دارد، همین طور ناصرخسرو که خیابانی به نامش ثبت شده که داروفروش‌ها در آن شیلنگ تخته می‌اندازند.

رودکی، خواجه عبدا... انصاری، نظامی... همه‌شان سرنوشتی مشابه دارند و کشور‌های همسایه هم در تلاشند تا آن‌ها را به‌عنوان میراث معنوی خود ثبت کنند. هر چند نه مردم ترکیه می‌توانند شعر‌های مولانا را بخوانند و نه مردم آذربایجان توان خواندن اشعار نظامی را دارند. مردم تاجیکستان هم رودکی را ستایش می‌کنند، اما نمی‌توانند اشعارش را با همان رسم‌الخطی که خودش نوشته، بخوانند، اما همه‌شان خود را بیش از ایران نسبت به آن‌ها صاحب و محق می‌دانند. کاش همه این اسم‌ها را یک‌بار مختصر بررسی کنیم تا ببینیم چه گنج بزرگی در خانه همسایه‌ها داریم و از آن غافلیم.


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً

 و درود خدا بر او، فرمود: باقی ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام‌تر، و فرزندانشان بيشتر است.
(سياسی، نظامی)
 
 
 
 
 
 
وَ قَالَ ع مَنْ تَرَكَ قَوْلَ لَا أَدْرِي أُصِيبَتْ مَقَاتِلُهُ

 

 و درود خدا بر او، فرمود: کسی که از گفتن «نمی‌دانم» روی گردان است، به هلاکت و نابودی می‌رسد.
(علمی، اخلاقی)

 

 

 

 

+ نوشته شده در پنج شنبه 21 آذر 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند اخلاقی,پند سیاسی,نظامی,علمی,باقی ماندگان جنگ,فرزندان جنگ,ندانستن,هلاکت,نابودی, ساعت 13:49 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع لِزِيَادِ ابْنِ أَبِيهِ - وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَا

- فِي كَلَامٍ طَوِيلٍ كَانَ بَيْنَهُمَا نَهَاهُ فِيهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ - . اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ

- فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلَاءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ


 و درود خدا بر او، فرمود: چون زياد بن ابيه را به جای عبد اللَّه بن عباس،
به فارس و شهرهای پيرامون آن حکومت داد، او را در دستور العمل طولانی از گرفتن ماليات تا به هنگام نهی فرمود)
عدالت را بگستران، و از ستمکاری پرهيز کن،
که ستم رعيّت را به آوارگی کشاند، و بيدادگری به مبارزه و شمشير می‌انجامد.
(سياسی، نظامی)
 




وَ قَالَ ع: مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا - حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا

 و درود خدا بر او، فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت که بياموزند،
تا آن که از دانايان عهد گرفت که آموزش دهند.
(علمی، اعتقادی)

 

 


حکمت نهج البلاغه

 وَ قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ - فَقَالَ ع مَا لَقِيتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِي

عَلَى نَفْسِهِ قال الرضي - يومئ بذلك إلى تمكن هيبته في القلوب


و درود خدا بر او، فرمود: (از امام پرسيدند، با کدام نيرو بر حريفان خود پيروز شدی فرمود)
کسی را نديدم جز آن که مرا در شکست خود ياری می‌داد 
می‌گويم: (امام به اين نکته اشاره کرد که هيبت و ترس او در دل‌ها جای می‌گرفت)
(سياسی، نظامی) 




وَ قَالَ ع لِسَائِلٍ سَأَلَهُ عَنْ مُعْضِلَةٍ - سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً -
فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ - وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ

 و درود خدا بر او، فرمود: (شخصی مسئله پيچيده‌ای سؤال کرد، فرمود)
برای فهميدن بپرس، نه برای آزار دادن، که نادان آموزش گيرنده، همانند داناست،
و همانا دانای بی‌انصاف چون نادان بهانه جو است.
(علمی)
+ نوشته شده در جمعه 29 شهريور 1398برچسب:نهج البلاغه,امام علی,امیرالمومنین,پند سیاسی,نظامی,علمی,نیرو,حریف,پیروز,شکست,هیبت,فهمیدن,دانا,نادان,بهانه جو,بی انصاف, ساعت 11:28 توسط آزاده یاسینی


حکمت نهج البلاغه

 وَ قَالَ ع أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ - لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا - لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ - أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ - وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْ‏ءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ - وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ - وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ - وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ


و درود خدا بر او، فرمود: شما را به پنج چيز سفارش می‌کنم که اگر برای آنها شتران را پر شتاب برانيد و رنج سفر را تحمّل کنيد سزاوار است: کسی از شما جز به پروردگار خود اميدوار نباشد، و جز از گناه خود نترسد، و اگر از يکی سؤال کردند و نمی‌داند، شرم نکند و بگويد نمی‌دانم، و کسی در آموختن آنچه نمی‌داند شرم نکند، و بر شما باد به شکيبايی، که شکيبايی، ايمان را چون سر است بر بدن و ايمان بدون شکيبايی چونان بدن بی‌سر، ارزشی ندارد.
(اخلاقی) 
 


وَ قَالَ ع بَقِيَّةُ السَّيْفِ أَبْقَى عَدَداً وَ أَكْثَرُ وَلَداً

 و درود خدا بر او، فرمود: باقی ماندگان شمشير و جنگ، شماره شان با دوام‌تر، و فرزندانشان بيشتر است.
(سياسی، نظامی)


شاهزاده خانم های ایرانی

آزادخـت : ملکه امپراتوري ساساني،مبارز و موسس جندي شاهپور،همسر خردمند شاهپور بزرگ

آزادخت به معني  : دختر آزاد و رها


او به همراه شوهرش موسس مرکز مهم آموزش عالي جندي شاهپور بودند . او يک نظامي نبود اما شمشير باز ماهري بود و در کنار همسرش در جنگها شرکت ميکرد . ايران براي سالها با امپراتوري روم در جنگ بود و زنان همواره ، دليرانه در کنار مردانشان مبارزه ميکردند و تا آخرين قطره خونشان ، در دفاع از ميهنشان تلاش ميکردند . درحاليکه در ارتش روم هرگز سرباز زن ديده نميشد . در طول سلسله ساساني ، بسياري از سربازان فارسي اسير شده توسط رومي ها ، زنان مبارز فارسي بودند . اقتصاد اصلي امپراطوري وحشيانه روم در آن زمان ، بر پايه اقتصاد برده داري بود ، که از طريق اسيران جنگي که با خونريزيهاي فراوان در جنگها به اسارت گرفته ميشدند اداره ميشد . هدف اصلي آنها فتح ايران بود ، اما با وجود جنگ هاي بسيار و غير ضروري که تضعيف هر دو طرف و پرداخت هزينه هاي گزاف را در بر داشت ، هرگز موفق نشدند . شاه بزرگ ايران ، شاهپور ، به عنوان درس عبرت دادن به امپراتور والرين ( امپراتور روم ) به آنها حمله کرد ، و امپراتوري والرين و کل روم را گرفت  تا دوباره هرگز به ايران چشم ندوزند . او موفق به فتح بيش از سه امپراتوري روم  : والرين  ، گرديانوس سوم  و  فيليپ ، شد .