درباره قصاب مخوف روستوف؛ آندری چیکاتیلو
آندری چیکاتیلو با القابی مانند قصاب روستوف یا درنده روستوف، امروز به عنوان یکی از مخوفترین تبهکاران روسیه و همینطور جهان مدرن شناخته میشود. او میلی عجیب و رفع نشدنی برای قتل، تجاوز، آزار جنسی کودکان، شکنجه و البته خوردن گوشت قربانیانش داشت.
در این مقاله نگاهی هرچند گذرا به زندگی این تبهکار سنگدل میاندازیم و بررسی میکنیم که یک کودک معصوم و بیآزار چگونه و تحت چه شرایطی به هیولایی تبدیل میشود که خواندن پروندهاش دههها بعد هنوز خواب را از چشم انسانهای بیشماری میرباید.
کودکی آندری چیکاتیلو
آندری در سال ۱۹۳۶ و در روستایی کوچک به نام یابلوشنه در اوکراین امروزی به دنیا آمد. تولد او تنها اندکی بعد از قحطی و مرگ و میر تعداد زیادی از مردم اوکراین بنابر دستورات جدید استالین در زمینه کشاورزی اتفاق افتاد. به نظر میرسد این دوره قحطی و گرسنگی و کمبود غذا که تا دوران کودکی و نوجوانی آندری هم کم و بیش ادامه پیدا کرد، نقشی حیاتی در ساخته شدن این هیولا داشت. خود آندری میگفت تا ۱۲ سالگی هرگز نان نخورده بود و او و خانوادهاش برای نمردن از گرسنگی، گیاهان و برگهای درختان را میخوردند.
نکته تاثیرگذار دیگر، افزایش کنیبالیسم (آدمخواری) در اوکراین آن زمان بود. چیکاتیلو به یاد میآورد که در زمان کودکی مادرش مرتب به او میگفته است که برادرش را افرادی گرسنه دزدیده و خوردهاند. هرچند موضوع دزدیده شده برادرش قابل اثبات نیست، اما اسناد زیادی مبنی بر روی آوردن آدمهای گرسنه به کنیبالیسم در آن دوره سیاه از تاریخ اوکراین وجود دارد.
آندری کودکی ریزجثه و کوچک اندام بود و به سبب نزدیکبین بودن، از کودکی مجبور به استفاده از عینکی با شیشههای کلفت شد. هرچند بخاطر خصوصیات فیزیکی، آندری زیاد در مدرسه دست انداخته میشد، اما با رسیدن به نوجوانی او به دانشآموزی ممتاز و البته عضوی تحسین شده از حذب کمونیست تبدیل شد. در همین زمانها بود که یک کشف تلخ، مسیر زندگی آندری را برای همیشه تغییر داد. با رسیدن به سن بلوغ، او دریافت از نظر جنسی ناتوان است و این کشف برای آندری همراه بود با خودبیزاری و نفرت غیرقابل کنترل از شرایط.
آندری چیکاتیلو در دهه سوم زندگیاش به روسیه مهاجرت کرد و در آنجا به شغلی با حقوق اندک مشغول شد و آپارتمانی حقیرانه اجاره کرد. فقر و نداری در تمام دورههای زندگی آندری برجستهتر از هر چیز دیگری بود. در همین زمان آندری با اصرار خانواده و طی یک ازدواج از پیش تعیین شده با دختری روسی ازدواج کرد. همسر آندری پس از آگاه شدن از شرایط پزشکی او، با آندری توافق کرد که از طریق روندی پزشکی و از طریق تزریق اسپرم بچهدار شوند. آن دو از همین راه صاحب دو فرزند شدند.
آغاز افسانهی سیاه قصاب روستوف
در سال ۱۹۷۰ آندری موفق شد مدرکی دانشگاهی در رشته ادبیات روسی بگیرد و با همان مدرک، شغلی به عنوان معلم به دست آورد. زندگی آندری، اما شیرینتر نشد و ناتوانی او در کنترل کلاس و برقرار کردن نظم و دانشآموزانی که برای معلم ریزجثه خود قلدری میکردند، شاید همان آخرین قطرههایی بودند که دیوارهی سد سلامتی روانی او را شکستند و دریای خروشان خشم و نارضایتی آندری چیکاتیلو آدمهای بیگناه زیادی را در خود غرق کرد. در همین دوران آندری مملو از نفرت نسبت به خود و دیگران، اولین آزار جنسیاش را انجام داد.
اولین قربانی
در سال ۱۹۷۸ آندری ۴۲ ساله دختربچهای ۹ ساله را تا رسیدن به خانهای قدیمی تعقیب کرد و زمانیکه مشغول وارد کردن ضربات چاقو به بدن کودک بود اتفاقی افتاد که زندگی او و صدها انسان بیگناه را برای همیشه تغییر داد. آندری در آن خانه قدیمی دریافت که در هنگام وارد کردن ضربات چاقو به بدن دختر دچار تحریک جنسی شده است و تنها در همان چند دقیقه خبری از ناتوانی جنسیاش نبود.
قربانی بعدی لاریسا تاکاشنکو، نوجوانی اهل همان محلهی به شدت فقیر بود. حالا دیگر هیولای درون آندری طعم خون را چشیده بود و قربانیهای بیشتری طلب میکرد. جسد لاریسا درحالی پیدا شد که خفه شده بود و قاتل سعی کرده بود با دندان بخشهایی از بدنش را بکند. به عقیده دادستانی قتل لاریسا از آن نظر اهمیت داشت که آندری برای اولین بار گوشت بدن یک انسان را چشیده بود و این اتفاق آغازی بر یک دوره سیاه بود.
در ۱۲ سال بعد از قتل لاریسا، اندری ۵۳ نفر را به قتل رساند، مثله کرد و خورد. او در این دوران چند باری دستگیر شد، اما هربار بدون محکومیت خاصی آزاد میشد و دست کم یک نفر در این دوران به اشتباه و به جای چیکاتیلو اعدام شد. درنهایت وقتی قصاب مخوف روستوف را دستگیر کردند افراد حاضر در صحنه دستگیری از بوی بسیار نامطبوعی میگفتند که بخاطر وجود بافت انسان در معدهاش، از روزنههای پوست و دهانش ساطع میشد. در خلال تحقیقات مشخص شد او ۱۰۰۰ جرم مرتکب شده است که شامل ۹۵ قتل و ۲۴۵ تجاوز میشد. اعدادی وحشتناک که حتی برای یک مامور پلیس و قاضی جنایی هم باورنکردنی مینماید.
دادگاه آندری چیکاتیلو
روند دادگاه این قاتل سریالی، شباهتی به یک دادگاه معمولی نداشت. در تمام طول دادگاه اندری را درون قفسی آهنین نگه داشتند تا اعضای خانوادههای قربانیانش به او حمله نکنند. در زمان صحبت کردن آندری، بسیاری از افراد حاضر از شدت گریه و ناراحتی بیهوش شدند. روانشناش دادگاه هرچند آندری را دارای اختلال شخصیت مرزی به همراه خصوصیات سادیسمی تشخیص داد، اما دادگاه درنهایت رای به سلامت عقل آندری داد و اعلام کرد او با اختیار خودش این اعمال شنیع را انجام داده است و باید مجازات شود.
آندری چیکاتیلو در روند دادرسیاش تلاش کرد مسئولیت کارهایش را گردن هرکس و هر چیزی بیاندازد. او گفت تقصیر خانواده، دوران کودکی، فقر، حتی گروه خونی و البته استالین بوده است که به چنین کارهایی دست زده است. نکتهای که نمیشد ندید، اما این بود که آندری چیکاتیلو، قصاب روستوف، حتی از تعریف جرمهایش هم لذت میبرد.
دادگاه درنهایت چیکاتیلو را به اعدام با شلیک یک گلوله در سرش محکوم کرد و آخرین حرف یکی از بدنامترین مجرمان تاریخ، ثانیههایی پیش از شلیک این بود: "مغزم را منفجر نکنید، ژاپنیها پول خوبی بابتش میدهند. "
+ نوشته شده در شنبه 18 بهمن 1399برچسب:قصاب مخوف روستوف,آندری چیکاتیلو,اکراین,روس,روسیه,قاتل,جانی,آدمکش,آدمخوار, ساعت 14:26 توسط آزاده یاسینی
|