سال نومي شود.زمين نفسي دوباره مي كشد.
برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زنند و پرنده هاي خسته بر مي گردند...
زمين سلامت مي كنيم و ابرها درودتان باد
و ...سال نو مبارك ...چون هميشه اميدوار...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
چه افسانه ي زيبايي... زيباتر از واقعيت ..
راستي مگر هر شخصي احساس نميکند که نخستين روز بهار گويي نخستين روز آفرينش است؟
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
دوباره معجزه آب و آفتاب و زمين
شکوه جادوي رنگين کمان فروردين
شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود
سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود
دوباره چهره نوروز و شادماني عيد
دوباره عشق و اميد
دوباره چشم و دل ما و چهره ي بهار
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت
بادت اندر شهرياري برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نيکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقي، تخت عالي، بخت رام
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
بوي باران ; بوي سبزه ; بوي خاک
شاخه هاي شسته ; باران خورده ; پاک
آسمان آبي و ابر سفيد
برگهاي سبز بيد
عطر نرگس , رقص باد
نغمه شوق پرستوهاي شاد
خلوت گرم کبوترهاي مست
نرم نرمک مي رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
افسوس مي خورم ….چرا؟چرا با رفتن تو…………..بهار مي ايد ؟…
امدي در سرماي زمستان…
به سردي زمستان بودي…..به غم انگيزي شبهاي تنهايي….. به خشکي برف …
مي روي….. بهار مي ايد …
چه اميد مبهمي…گردش روزگار خطا ندارد ….
زمستان هيچ گاه بهار را نمي بيند…
گل، هويت بهار است.
و بهار آيينه ي قيامت.
بهار و قيامت شبيه هم هستند. علف هاي هرز و گلها هم زمان از خاک سربر مي دارند.
در اين آيينه خود را تماشا کنيم.